حال چه باید کرد؟
حال جه باید کرد؟
هی سلام خوبید و این حرفا. بریم سر اصل مطلب.
چند وقتیه که افتادم رو دور دیدن فیلم های ملودرام بخصوص فیلم هایی که علی مصفا لیلا حاتمی بازی میکنند تو اکثر این فیلم ها به شخصه با شخصیت های اصلی داستان ارتباط قلبی برقرار میکنم جوری که انگار اون شخصیت ها منم حالا مشکل کجاست؟!
امروز به صورت اتفاقی راجب به این مسئله با یکی از دوستانم صحبت کردم، (این دوست من تا حد زیادی اجتماعی، خوشگل و صدالبته پولداره – البته نه خیلی پولدار – پس قابل درکه که با آدم های زیادی رفت و آمد داره – میدونم داره دارم میگم که بدونید- به هرحال پرانتز طولانی شد بریم ادامه) این دوست من راجب به این گونه عشق ها (عشق پاک) اینطوری گفت که
علیرضا ببین اینا همش فیلمه هیچ ادمی تو دنیا اینطوری زندگی نمکته، هیچ آدمی تو دنیا اینطوری عاشق نمیشه، اگه بشه اینجا نمیشه اینجور عشق ها برا اونور آبه اینجا فقط همه میرن دنبال رابطه چون نمیخوان تنها باشن نه اینکه دنبال عشق باشن.
حقیقتا این حرف ها منو به فکر فرو برد تا حدودی درست میگه ولی خب پس حساب آدم هایی که هنوز واقعا به عشق اعتقاد دارن چی میشه یعنی باید تا انتها تنها بمونن؟ کمی بی انصافی نیست؟ کسایی که بیشتر از همه به عشق معتقدند از بقیه تنهاترن! یه پارادوکس عجیبیه میدونم. بین تموم آدمم هایی که میشناسم میتونم بگم که تنها ترین آدم ها معمولا احساسی ترین ادم ها هم هستند نمیدونم انگار ماها دوست نداریم با کسی باشیم که واقعا عاشقمون باشه یا شاید هم قبلا عشقمون رو برای یک نفر مصرف کردیم و وقتی دیدیم که ازش نتیجه ای نگرفتیم دیگه به سراغش نرفتیم منظورم عاشق شدن بود. از شما میپرسم آخرین رابطه خارج از ازدواجی دیدید که دوطرف واقعا عاشق هم بودن؟؟ (اون چند ماه اول رو فاکتور بگیرید اونها حساب نمیشن) میبینید... . به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسه. الان منطق شده منطق فرخ افروخته تو سریال مسافران که میگفت بخور تا خورده نشی. بشکن قلب ها رو، تا قلبت نشکنه ولی تا کجا؟ جماعت پس کی عاشق شیم؟ پس کی دست محبوبمون رو بگیریم باهم تو خیابون راه بریم یه اهنگی گوش کنیم شااید هم اندک نوشیدنی بنوشیم؟ پس کی میخواییم عاشق شیم؟ اره میدونم همیشه بهونه هست الان باید کار کرد! الان باید پول درآورد، الان باید تمرکز کرد که چی بشه؟ وقتی کسی نباشه که شادی بدست آوردن این هارو باهاش تقسیم کتید میخوایید چیکار کنید!
جامعه ما عاشق شدن رو یادش رفته یادش رفته که در بزگترین تراژدی های جهان عشق به کمک اومده، عشق یک تعالی دهنده اس نه یک مختل کننده، تو جامعه امروز ما لاشی ها (از بابت نحوه بیانم عذرخواهی میکنم) جای عاشق ها رو گرفتن و عاشق ها هم که اون گوشه دارن ماستشون رو میخورن (تنها). وقتشه به خودمون بیاییم وقتشه عاشق شیم، نمیگم بریم و هرکی تو خیابون دیدیم عاشقش شیم نه! خودتون میدونید چی میگم عشق بزرگتر از این حرف های منه بزرگتر از بزرگترین داستان های دنیا.
یکی از بزگترین ترس های زندگیم اینه که عاشق نشم واقعا میگم واقعا دوست دارم عشق رو تجربه کنم همش رو دعوا هاش، بیرون رفتن هاش، خندیدن هاش، دلتنگ شدن هاش، اهمیت دادن هاش و ... . میدونید دوست داشتن با عاشق شدن فرق داره به نظرم این رایطه هایی که امروز داریم میبینیم در بهترین حالت دوست داشتنه نه عشق، عشق بالاتر از این حرفاست. حال چه باید کرد؟ اونش دیگه با شماست.
خیلی ممنون از اینکه خوندید امیدوارم هرجا که هستید عاشق باشید.
دوست دار شما علیرضا.ن